کد مطلب:329605 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:153

کاروان اشک
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ







می نویسم نامه ای با اشك و خون

از زبان داغ داران قرون

كاروان اشك و محمل های آه

در میان لاله ها می جست راه

لاله ها از سینه های چاك چاك

می دمید از سینه گلگون خاك

بال های سوگ در پرواز بود

پرده های آه در آواز بود

كاروان را طاقت این راه نیست

از دل زینب كسی آگاه نیست

دست ها در آرزوی پیكرند

مرغكان عشق ، بی بال و پرند

دشت می گرید در آغوش غروب

وای از سیمای مدهوش غروب !

ساقه های نیزه گل داده ست ، آه !

دست ها هر سوی افتاده است ، آه !

می دود در لاله ها خون حسین

وای از رخسار گلگون حسین

زینب و بدرود مهمانان خاك

زینب و گلزخم های چاك چاك

جامه های زخم بر اندامشان

پیشگامان رهایی ، نامشان

هر طرف سروی به خاك افتاده است

وین طلوع سرخ هر آزاده است

پیشگامان ، ارغوانی گشته اند

لاله رویان ، جاودانی گشته اند